دنياي جالب گرگ ها

جديد ترين بيوگرافي از هنرمند ها

دنياي جالب گرگ ها

۶۴ بازديد

دنياي جالب و قشنگ گرگ ها

 

اين مطلب دو قسمتي برگرفته از متن كتابي جديد با عنوان «هوش گرگ ها» يا «خردمندي گرگ ها» (The Wisdom Of Wolves) نوشته الي اچ رادينگر است كه ماحصل سال ها همراهي او با گرگ هاي وحشي در ايالات متحده و كانادا و بررسي رفتار آن ها از فاصله اي نزديك بوده است. خواندن اين مطلب را به شما توصيه مي كنيم تا با دنياي حيرت انگيز و غيرقابل تصور گرگ ها، شباهت باورنكردني آن ها به ما انسان ها و چيزهايي كه بايد از آن ها ياد بگيريم آشنا شويد.
دنياي گرگ هاال اچ رادينگر
رگه هاي خاكستري پوشش گرگ در نور آفتاب ظهر مي درخشد. بيني سياهش بوي مرا به اعماق شش هاي او مي برد و گوش هايش به نشانه هشدار رو به جلو خم مي شوند. اكنون ما تنها چند سانتيمتر از هم فاصله داريم و از گوشه چشمم مي توانم ديگر اعضاي دسته گرگ ها را ببينم كه انتظار مي كشند. تمام ذرات بدنم روي اين نكته تمركز كرده اند كه چند ثانيه آينده را زنده بمانم. پاهاي قدرتمند گرگ  به آرامي خم شده و او براي پريدن آماده مي شود. او به سمتم مي پرد: پنجه هايش كه به اندازه يك بشقاب كوچك هستند روي شانه ام قرار مي گيرند. گرگ تنها در چند سانتيمتري صورتم دهانش را باز كرده و دندان هاي بلند و تيزش را نشانم مي دهد. ناگهان دنيا از حركت باز مي ايستد.
دنياي گرگ ها
سپس ناگهان با زبان زبرش صورتم را ليس مي زند. اين اولين بوسه گرگي من بود كه معادل دست دادن در ميان انسان هاست؛ آشنايي اوليه ترسناكي با يكي از دوست داشتني ترين و خشن ترين جانوران كره زمين. اكنون پس از ۲۵ سال مشاهده اين مخلوقات زيبا، من به اين نتيجه رسيده ام كه هيچ گونه جانوري از لحاظ اجتماعي به اندازه گرگ ها به انسان نزديك نيست. دانشمندان و محققاني كه سيستم اجتماعي گله گرگ ها را در طي دهه ها مطالعه كرده اند، بر اين نكته توافق دارند كه انسان ها مي توانند خيلي چيزها را تنها به نگاه كردن و تحت نظر داشتن حركات اين موجودات دوست داشتني در مورد خود ياد بگيرند. در نگاه اول، انسان ها بسيار پيچيده تر به نظر مي رسند. «گرگ بيرحم» داستان ها و افسانه هاي قديمي در ذهن ما انسان ها نقش بسته است و شهرت منفي گرگ ها به عنوان يك شكارچي نيز بر اين ذهنيت منفي افزوده است.
دنياي گرگ ها
مطالب پيشنهاديطرح فروش لاستيك با قيمت 270 هزار تومان (مدت محدود)
فوري: آخرين مهلت ثبت‌نام براي گوشت تازه گوسفندي با تخفيف!
سه روز تخفيف بي امان!
با اين وجود تصادفي نيست كه بسياري از مردمان بومي جهان- از سرخپوستان آمريكايي گرفته تا بوميان مغولي- گرگ را از نياكان و توتم (روح محافظ) منشأ خود مي دانند. هم انسان ها و هم گرگ ها خانواده را در اولويت قرار مي دهند، از سالمندان خود محافظت و مراقبت كرده و مراسمات و جشن هاي متعددي برگزار مي كنند. اين شباهت زماني بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد كه بدانيد نخستي هايي نري كه از هر لحاظي به ما شبيه تر از گرگ هستند، در غذا دادن به نوزادان مشاركت نداشته و هيچ مراقبتي از سالخوردگان گروه خود ندارند. هر دوي ما (انسان ها و گرگ ها) براي خود رهبر تعيين مي كنيم و از استعدادهاي متمايز خود براي آنچه كه به سود خانواده يا كارمان است استفاده مي كنيم. برخي از ما صبور و گوش دهنده هاي خوبي هستيم؛ برخي ديگر خلاق هستند و ايده هاي جديد خود را پيش مي برند. برخي صلح جو بوده و در مذاكره مهارت خاصي دارند. وقتي كه اين ويژگي هاي اخلاقي را در گرگ ها مشاهده مي كنم، از خود مي پرسم كه چرا اين چيزها در مورد ما انسان ها بسيار پيچيده به نظر مي رسد.
در عصر مدرن و پر از تكنولوژي حاضر ما از طبيعت بيگانه شده ايم. حتي ديگر تاريكي و سكوت را تجربه نمي كنيم. اما گرگ ها به من آموخته اند كه چرا خانواده بايد مهم باشد، چرا بايد به كساني كه دوست داريم احساساتمان را نشان دهيم و چرا بايد از زندگي لذت ببريم، حتي اگر براي يك لحظه كوتاه باشد. آن ها به من ياد داده اند كه انسان بودن چه معنايي دارد.
بيشتر بخوانيد: راهنماي بقا: چگونه از حمله گرگ جان سالم به در ببريم؟
دنياي گرگ هادرس اول- از تولد تا مرگ: خانواده مهم تر از هر چيزي استصحنه هاي بسيار كمي در طبيعت به اندازه نگاه كردن به خانواده گرگ ها آرامش بخش و دلگرم كننده است. برخلاف موجودات پرخاشگر با دندان هاي آخته كه در فيلم ها مي بينيم، زندگي گرگ هاي وحشي با هارموني، شادي و تعاملات مهربانانه تعريف مي شود. توله گرگ ها گنج دوست داشتني و پرارزش گله هستند كه بايد از آن ها مراقبت شود. تمامي خانواده از توله ها مراقبت مي كند، از جمله عموها، عمه ها، خاله ها و دايي ها و حتي برادران و خواهران بزرگ تر. اعضاي مسن يا زخمي خانواده نيز نه تنها ترك نشده و به حال خود رها نمي شوند بلكه غذا را همانجايي كه هستند دريافت مي كنند بدون اين كه نيازي باشد به شكار بروند. هر يك از اعضاي گله جايگاه خود را مي شناسد.
دنياي گرگ ها
گرگ ها براي خانواده خود جانشان را فدا مي كنند. در آوريل ۲۰۱۳، در دره اي در يلو استون، گرگي دو ساله را ديدم كه در يك جنگ تمام عيار در چمنزار وارد شد تا جان مادر و ۴ خواهر و برادر تازه به دنيا آمده اش محافظت كند. مادرش كه گرگ ماده آلفا (گرگ ماده سردسته) يك گله گرگ محلي بود تحت تعقيب ۱۶ گرگ از يك گروه رقيب همسايه قرار گرفته بود و براي نجات جانش در حال فرار بود. گرگ ماده توانست از يك جاده آسفالت در دل يلو استون كه مخصوص توريست ها بود عبور كند كه باعث شد گله گرگ هاي مهاجم جرأت نكنند جلوتر بيايند اما اكنون اين دسته گرگ مهاجم بين او و توله هاي چند روزه اش در درون لانه قرار گرفته بودند. دور كردن دسته گرگ ها از محل به عهده دختر او بود كه مي توانست به راحتي به قيمت جانش تمام شود. اما او به سادگي توانست از دست آن ها فرار كرده و دسته گرگ ها بدون اين كه به هدفشان برسند، غرغر كنان محل را ترك كردند و ديگر در قلمرو گرگ ماده و فرزندانش ديده نشدند.
دنياي گرگ ها
يكي ديگر از صحنه هاي خاص نشان دهنده عشق در ميان گرگ ها در بهار همان سال ديده شد، زماني كه آب شدن يخ و برف باعث بالا آمدن آب رودخانه و ايجاد سيل شده بود. اين زماني است كه خانواده گرگ ها از لانه بيرون آمده و براي شكار ممكن است مجبور به عبور از رودخانه شوند. گرگ هاي بالغ ابتدا وارد آب شده و به گرگ هاي جوانتر نحوه شنا كردن را ياد مي دادند. آن ها از آن طرف رودخانه زوزه مي كشيدند و گرگ هاي جوانتر را تشويق مي كردند كه آن ها را دنبال كنند. يكي از توله ها جرأت زدن به آب را نداشت و در كناره رودخانه بالا و پايين مي رفت و زوزه دردناكي مي كشيد. بارها و بارها پنجه اش را در آب فرو مي برد و باز عقب مي نشست و زوزه مي كشيد. در نهايت خواهرش كه خود را به آن طرف رودخانه رفته بود، بار ديگر به آب زد  و برگشت، تكه اي چوب به دندان گرفت و با بازي كشيدن حواس توله را پرت كرده و سپس به درون آب كشاند و در نهايت او را به آنسوي رودخانه رساند.
دنياي گرگ ها
گرگ هاي پير يا بيمار نيز تحت مراقبت گله قرار مي گيرند. گرگ هاي پير ارزش فوق العاده اي براي گله دارند. يك گله گرگ با تنها داشتن يك گرگ پير در ميان خود ۱۵۰ درصد شانس بيشتري براي بردن نبرد با گروه هاي رقيب دارد و اين موضوع از تجربه گرگ هاي پير ناشي مي شود. آن ها هرگز وارد نبردي نمي شوند كه بدانند در آن پيروز نخواهند شد. در يك گله گرگ در يلو استون به نام «سيلور»، يك گرگ جوان و بي تجربه توانست رهبري گروه را بدست آورد اما همچنان با رهبر شكست خورده پير گروه با احترام رفتار مي كرد زيرا گرگ پير استادي ارزشمند در هنر دشوار كشتن بوفالو بود. وقتي كه گرگ هاي پير مي ميرند، گله گرگ به شكل واقعي ناراحت شده و برايش مويه مي كنند. سيندرلا، يكي از گرگ هاي ماده دسته «درويد» پارك ملي يلو استون در طي يك عمليات شكار كشته شد. همسرش به لانه اي كه توله هايشان را در آن جا بزرگ كرده بودند برگشت و براي سه روز متوالي در آنجا به زوزه كشيدن ادامه داد. ۶ ماه بعد، اسكلت او در جايي پيدا شد كه ماه هاي زيادي را در كنار همسرش در آنجا گذرانده بود. چگونه مردن او مشخص نشد اما شايد مرگ او در اثر شكستن قلبش رخ داده باشد.
دنياي گرگ ها
درس دوم- مانند يك گرگ آلفا رهبري كندر يك روز بسيار سرد گله گرگ هاي «درويد» را ديدم كه از ۷ گرگ تشكيل شده بودند و گرگ نر آلفاي گروه مانند يك بازيگر نقش اول و اصلي در يك فيلم سينمايي بود. يك زيست شناس او را با محمد علي كلي يا مايكل جوردن مقايسه مي كرد: استعدادي منحصربفرد با توانايي هايي فراتر از سطح معمول. وقتي كه او را ديديدم انگار دنياي گرگ ها نفسش را حبس كرده بود او ساختار بندي بسيار قوي داشت و حاكميت طبيعي اش را مي توانستيم در اطرافش حس كنيم. اين گرگ رهبر دو ويژگي خارق العاده داشت: او در هيچ نبردي شكست نخورده بود (نمي خورد) و هيچ يك از رقيبانش را نكشته بود (نمي كشت) و وقتي كه جايگاهش را تثبيت مي كرد به گرگ بازنده اجازه زنده مانده و همراهي با گله را مي داد. آن روز يك گرگ غريبه كه من نام او را «كازانووا» گذاشته بودم به گله نزديك شد.
دنياي گرگ ها
اين گرگ جذاب و زيبا داراي خزهاي مشكي بسيار براق بو چشم هايي طلايي بود و شايد گرگ هاي ماده با ديدن او احساس سستي مي كردند. يكي از گرگ هاي ماده با شجاعت دم خود را بالا گرفت اما پدر او به سرعت وارد شده و نارضايتي خود از اين موضوع را با كمي غرغر و گاز گرفتني مختصر نشان داد. كازانوا تمام جذابيت و دلفريبي خود را به نمايش گذاشت و در حالي كه دمش را تكان مي داد به دور گله چرخيده و تمايل خود به بازي را اعلام كرد. والدين گرگ ماده دست از تلاش براي تعقيب اين گرگ برداشتند. وقتي كه رييس گله به او نزديك شد، گرگ غريبه به روي پشت غلتيد و صورت او را ليس زد. اين موضوع از هوش اجتماعي بالاي اين گرگ خبر مي داد زيرا اگر هر حركت ديگري غير از اين انجام مي داد به پايان راه زندگي خود مي رسيد. اما اين موضوع هوش بالاي رهبري اين دسته گرگ را نيز به نمايش مي گذاشت.
دنياي گرگ ها
اينجا پاي منافع كل گله در ميان بود: يك گرگ نر جديد مي توانست احتمال بقاي آن ها از طريق بهبود شرايط ژنتيكي آن ها را افزايش دهد. رهبري در گله گرگ ها به معناي قوي ترين يا شجاع ترين نيست و به پويايي گروه وابسته است. رهبري بيش از هر چيزي در گرگ ها به هارموني مربوط مي شود: نگه داشتن تمام خانواده در كنار هم. خودكامگي و ظلم در ميان گرگ بسيار به ندرت رخ مي دهد و تجربيات شخصي به من ثابت كرده كه چنين گرگي در اغلب موارد از گله اخراج خواهد شد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.